کد مطلب:153905 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

حبیب بن مظاهر و جمع نیرو
ابن زیاد هر روز برای عمرسعد كمك و نیرو می فرستاد ولی بر یاران حسین افزوده نمی شد، حبیب بن مظاهر اسدی خدمت امام عرض كرد: یابن رسول الله طایفه ای از قبیله بنی اسد در این نزدیكی منزل دارند اجازه می فرمائید بروم و آنان را به كمك شما بخوانم امید است كه خدا به وسیله آنان بلا را از شما برطرف گرداند؟ امام فرمود اجازه دادم برو.

حبیب نیمه های شب بصورت ناشناس بر بنی اسد وارد شد پس از معرفی خود گفتند: چه حاجتی داری؟

حبیب: من بهترین هدیه ای كه ممكن است انسانی برای بستگانش بیاورد برای شما آورده ام، آمده ام تا شما را به یاری پسر دختر پیامبرتان حسین بن علی بخوانم كه او در میان عده ای از مؤمنان خالص كه هر یك از آنان از نظر ارزش و ایمان به هزار نفر برتری دارند قرار دارد كه هرگز او را رها نمی كنند و دست از یاری او نمی كشند، عمرسعد با سپاه انبوهی او را محاصره كرده است، شما بستگان منید و سزاوارترین انسان ها به نصیحت و خیرخواهی من، اگر او را یاری كنید شرف دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد، بخدا قسم هر كه از شما با پسر پیغمبر كشته شود در آخرت رفیق و همنشین رسول خدا (ص) خواهد بود.

مردی از بنی اسد به نام عبدالله بن بشیر برخاست و اظهار داشت من اولین كسی


هستم كه به این دعوت پاسخ مثبت می دهم.

پس از او جماعت زیادی اعلام آمادگی كردند تا آن كه شماره آنان به نود نفر رسید این جماعت به سوی حسین علیه السلام حركت نمودند ولی از آن جا كه یاران شیطان در همه جا هستند و یا آن كه خدا خواسته حسین مظلوم شهید گردد، یك نفر از این قبیله با شتاب خود را به عمرسعد رسانید و داستان را بازگو كرد عمرسعد هم ازرق را با چهارصد نفر مامور كرد كه به طرف قبیله بنی اسد بروند و آنان را از حركت و رسیدن به حسین بازدارند، همانطور كه آنان از ساحل فرات به نزدیكی حسین رسیده بودند با سپاه ازرق برخورد و با هم درگیر شدند.

حبیب بن مظاهر، ازرق را مورد خطاب قرار داد و گفت: چرا مانع ما می شوی ما را واگذار و خود را گرفتار عذاب الهی مگردان؟

ازرق نپذیرفت و گفت: من مأمورم كه نگذارم این جمعیت به حسین برسند جماعت بنی اسد كه قدرت مقاومت نداشتند بطرف قبیله خود بازگشتند و همه جمعیت نیمه شب از قرارگاه و منزل خودشان كوچ كردند كه مبادا عمرسعد به آنها شبیخون بزند.

حبیب تنها بحضور امام رسید و واقعه را گزارش نمود.

امام فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله. «هر آنچه خدا بخواهد می شود [1] ».


[1] نفس المهموم ص 216 - حياة الحسين ج 3/ص 14 - بحار ج 44/ ص 386.